-
زیر تاریکی شب
سهشنبه 23 آذر 1395 00:17
زیر تاریکی شب دیدن مهتاب قشنگ است. چه خیالی است اگر بال ندارم؟ حس پرواز که هست حس پرواز قشنگ است. قلمم دفتر شعرم همه را باد ربود خبری نیست رقص ژولیده نیزار قشنگ است. در و دیوار اگر غم دارد گریه کن گریه قشنگ است. به کسی کینه نگیرید دل بی کینه قشنگ است. به همه مهر بورزید به خدا مهر قشنگ است. دست هر رهگذری را بفشارید به...
-
من پذیرفتم شکست خویش را
دوشنبه 15 آذر 1395 14:14
من پذیرفتم شکست خویش را، پندهای عقل دوراندیش را، من پذیرفتم که عشق افسانه است... این دل درد آشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم میروم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتر از من میشوی آرزو دارم شبی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را آرزو دارم خدا شادت...
-
دیگرم در سر هوای دلبر فتانه نیست
دوشنبه 15 آذر 1395 14:11
دیگرم در سر هوای دلبر فتانه نیست دل دگر مست جوانی و می و پیمانه نیست همچو دیروز آن جوان خام مجنون نیستم عاقل امروز یاران دیگر آن دیوانه نیست تا ز خواب سهمگین بیدار گردیدم دگر جان من اندر هوای آن بت جانانه نیست بی سبب دادم حواس و هوش و نیرو را زکف پند گیر ای دل که این گفتار ها افسانه نیست سوختم چون شمع و پروانه ز تاب...
-
ای ساربان
دوشنبه 15 آذر 1395 14:02
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او بر استخوانم می رود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم می...
-
دلــــــــــــــــــت که شکست،
چهارشنبه 10 آذر 1395 20:03
دلـــــــــــــ ـــــت که شکست، ســــــــــــــ ـرت را بگیر بـــــــــــــا لا ..! تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش. حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است.. مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی ، مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود… صبور باش و ساکت. بغضت را پنهان کن، رنجت را پنهان تر....!
-
دیدی چه طور
چهارشنبه 10 آذر 1395 20:02
دیدی چه طور اسیر اون چشات شدم دیوونه ی نگاهت و عاشق خنده هات شدم کاش بدونی که من همش به یادتم تو تک تک ثانیه ها و لحظه هام برای دیدنت،در انتظارتم دلم برای اون صدات برای اون شیطونیات برای رقصیدن برق اون نگات برای لبخند قشنگ اون لبات تنگ شده،کاش بیای پیشم با رفتنت تنها میشم کاش بدونی که بعد تو من شریک غمها میشم
-
رفتی و ندیدی
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:58
رفتی و ندیدی که دلم بی تو شکست بند بند تن خسته ام از هم بگسست من ماندم و یک آرزوی رفته به باد مهر کسی جز تو به دل من ننشست
-
تو چه کم داری ؟
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:56
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست می توانی تو به من...
-
یک شب از دفتر عمر
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:55
یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم . چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم! همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ""همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود""
-
مگسی را کشتم
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:54
مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید، به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!! ای دو صد نور به قبرش بارد؛ مگس خوبی بود... من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد، مگسی را کشتم ...!
-
من به تو خندیدم
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:52
من به تو خندیدم... . تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم...
-
رفتی و ندیدی
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:51
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم... وقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم....